در این مقاله قصد داریم به نحوه تولید محتوا برای فروشگاه اینترنتی بپردازیم.اپل در حال حاضر یک شرکت 753 میلیارد دلاری است. به احتمال زیاد بیش از 203 میلیارد دلار پول نقد دارد – بیش از دو برابر نقدینگی دولت آمریکا.
بدون ذکر اپل نمی توانید تولید محتوا برای فروشگاه اینترنتی داشته باشید. چرا کمپین آنها “دریافت مک” موفقیت چشمگیر آنها را افزایش داده است؟
بنابراین با ما همراه باشید تا هفت راز بزرگترین کمپین های بازاریابی محصول را بیاموزید – بعلاوه چند بازاریابی حماسی که قطعاً نمی خواهید از آنها تقلید کنید.
ایده های بازاریابی محصول بیشتری می خواهید؟ دفترچه راهنمای All-Star (رایگان!) ما را برای تبلیغات آنلاین دریافت کنید.
بسیاری از بازاریابان محصولات در دام “فروش محصول ، نه تجربه” قرار می گیرند. هیچ کس محصول شما را نمی خواهد. هیچ کس هیچ محصولی را نمی خواهد. آنها راه حلی برای مشکل خود می خواهند.
فقط در مورد مزایا ، ویژگی ها و حقایق صحبت کنید و فرصت های آشکار تعامل را از دست می دهید. وقتی در این مورد بحث می کنید ، فقط ناحیه مغز بروکا و ورنیکه را درگیر می کنید. این مناطق به سادگی کلمات را به معنی رمزگشایی می کنند.
یک داستان بگویید ، و بازی تغییر می کند. وقتی این کار را می کنید ، و به ویژه هنگامی که داستان شما دارای شخصیت و احساسات شدید است ، مغز بیشتری را درگیر می کنید. در واقع ، شما می توانید کل مغز را به کار بیندازید.
به عنوان مثال ، هنگامی که احساساتی مانند عشق ، نفرت ، شادی ، خشم یا غم را توصیف می کنید ، سیستم لیمبیک شلوغ می شود. وقتی در مورد بوی اسطوخودوس یا دارچین صحبت می کنید ، قشر بویایی کار می کند.
ساده ترین راه این است که ارزش محصول خود را به شیوه های به یاد ماندنی از طریق داستان سرایی بیان کنید. مقاله 2012 نیویورک تایمز خلاصه ای از تحقیقات دانشمند شناختی ورونیک بولانگر (و بسیاری دیگر) است که نتیجه گیری مغز را نشان می دهد:
“[…] تفاوت زیادی بین خواندن یک تجربه و مواجهه با آن در زندگی واقعی قائل نمی شود. در هر مورد ، همان مناطق عصبی تحریک می شوند. “
نکته مهم: در مورد محصولات خود داستانی تعریف کنید ، اما فقط یک محصول را بسازید – مشتریان احتمالی خود را با پشت سر گذاشتن آنها درگیر کنید.
بسیاری از کمپین های بازاریابی محصول شکست می خورند. برخی فاجعه بار.
نکته مهم: قبل از عرضه و تبلیغ محصولی که ممکن است (واقعاً) بازتابی نداشته باشد ، مخاطبان اصلی خود را با دقت در نظر بگیرید.
در اوج اولین انفجار در رشد نایک ، آنها بدون ترس کارهایی را که سایر شرکت ها انجام نمی دادند ، امتحان کردند. آنها شکست خوردند. گاهی اوقات ، به طرق بزرگ.
نکته مهم: چیز جدیدی را امتحان کنید. حاضر به شکست باشید. رقبای شما می خواهند “با خیال راحت بازی کنند” و همان کار قدیمی را انجام دهند ، زیرا می ترسند موقعیت خود را در بازار از دست بدهند و هرگز آن را به دست نیاورند.
در اوایل دهه 1990 ، پپسی و کک بر بازار نوشیدنی ها تسلط داشتند. هر دو بیش از 100 میلیون دلار برای تبلیغ فقط یکی از مارک های خود هزینه کردند. در همان زمان ، مصرف شیر در کالیفرنیا رو به کاهش بود.
و به هر حال شیر چه ویژگی خاصی داشت؟ سفید بود. خودشه. حوصله سر بر. در مورد شیر چیز زیادی برای گفتن نیست. بنابراین ، اوضاع برای کشاورزان لبنی کالیفرنیا خوب به نظر نمی رسید.
با این وجود ، هیئت ملی لبنیات و هیئت مشورتی کالیفرنیا مجبور بودند با بودجه تبلیغاتی کوچک خود 23 میلیون دلار چیزی را امتحان کنند. در نهایت ، آنها به آژانس تبلیغاتی Goodby، Silverstein and Partners (GS&P) مراجعه کردند.
کمپین های قبلی سعی در جذب افرادی داشت که شیر نمی خوردند. اما تحقیقات GS&P باعث شد که این تبلیغات برای طرفداران شیر فعلی مفید باشد. آنها از طریق گروه های متمرکز دریافتند که مصرف کنندگان فقط با چیز دیگری شیر می نوشند. همچنین ، تا زمانی که آن را تمام نکنند هرگز به آن فکر نمی کنند.
بنابراین منجر به ایجاد اولین تبلیغ تجاری شد:
“شیر خوردی؟” یکی از بزرگترین کمپین های تبلیغاتی تا به امروز باقی مانده است. اگرچه فقط برای اهالی کالیفرنیا در نظر گرفته شده بود ، اما به یک پدیده فرهنگی تبدیل شد. امروزه آنقدر در ذهن آمریکایی ها جا افتاده است که به نظر می رسد برای همیشه یک تبلیغ تجاری بوده است.
نتایج فوری نیز بد نبود. در حالیکه فروش ملی شیر در حال کاهش بود ، در سال 1994 در کالیفرنیا 7 درصد افزایش یافت.
نکته مهم: لزوماً نیازی به یافتن مخاطب جدید برای افزایش فروش محصول ندارید. شما می توانید تقاضا را حتی در بین طرفداران وفادار خود افزایش دهید.
دوباره به نوشابه نجات دهنده زندگی فکر کنید. بگویید محصولی دارید که کاملاً در توان شما برای تولید است. و مطمئن هستید که بازار شما آن را دوست خواهد داشت.
با این حال ، محصول شما در حاشیه درک بازار شما از نام تجاری شما قرار دارد. آنها ممکن است فکر کنند که شما در ساخت محصول تکان می دهید (اما آنها ممکن است اینطور نباشند). شما نمی خواهید زمان و پول خود را برای ایجاد محصولی که هیچکس از آن استفاده نمی کند هدر دهید.